معنی نوعی عصرانه قزوینی

لغت نامه دهخدا

عصرانه

عصرانه. [ع َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) غذائی که هنگام عصر خورند. (فرهنگ فارسی معین).میوه و نقل که عصر خورند. (یادداشت مرحوم دهخدا).


قزوینی

قزوینی.[ق َزْ] (اِخ) کاتبی. رجوع به کاتبی قزوینی شود.

قزوینی.[ق َزْ] (ص نسبی) نسبت است به قزوین، و گروهی از محدثان بدان منسوبند. (اللباب). رجوع به قزوین شود.
- امثال:
قزوینی غازبینی، یعنی اندک بین. خرده نگرش.
قزوینی هفت دبه را حلال میداند.

قزوینی. [ق َزْ] (اِخ) مالک. رجوع به مالک شود.

قزوینی. [ق َزْ] (اِخ) سعدالدین قلغخواجه خالدی. رجوع به سعدالدین... شود.

قزوینی. [ق َزْ] (اِخ) سعدالدین مستوفی. رجوع به سعدالدین... شود.

قزوینی. [ق َزْ] (اِخ) عثمان ماکی. رجوع به عثمان شود.

قزوینی. [ق َزْ] (اِخ) نجم الدین دبیران. رجوع به دبیران (نجم الدّین...) شود.

فرهنگ معین

عصرانه

(عَ نِ) [ع - فا.] (اِمر.) غذایی که هنگام عصر خورند.

فرهنگ فارسی هوشیار

عصرانه

چاشت (یک حصه از چهارحصه روز را گویند و طعامی که درآن وقت خورند) (اسم) غذایی که هنگام عصر خورند.

فارسی به ایتالیایی

عصرانه

merenda

spuntino

فرهنگ عمید

عصرانه

غذایی که هنگام عصر می‌خورند،

معادل ابجد

نوعی عصرانه قزوینی

735

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری